روستای امیران

ساخت وبلاگ

امکانات وب

حکیمی باشاگردان خودبردروازه شهرایستاده بودکه دیدجوانی پوست پلنگی برروی زین اسب خودانداخته وباکمال غرورراه میرود،حکیم برای این که به شاگردانش درسی داده باشدروبه آن جوان کردوگفت:این پوست راکه برپشت پلنگ نگذاشته اند،برزین اسب توچگونه خواهندگذاشت که بماند؟ روستای امیران...
ما را در سایت روستای امیران دنبال می کنید

برچسب : ازطرف مدیروبلاگ ,محمدرضازائری, نویسنده : محمدرضازائری zaeri بازدید : 212 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1391 ساعت: 18:42

گنجشک به خداگفت،لانه کوچکی داشتم،آرامگاه خستگی ام،پناه بی کسی ام بود.طوفان توآن راازلن گرفت.لگرمن کجای دنیای توراگرفته بودم؟خداگفت:ماری درراه لانه ات بود،خواب بودی،بادراگفتل لانه ات راواژگون کندوتوازکمین مارپرگشودی!چه بسیاربلاهاکه ازتوبواسطه محبتم.دورکردم ولی ندانسته به دشمنی ام برخواستی. روستای امیران...
ما را در سایت روستای امیران دنبال می کنید

برچسب : ازطرف مدیروبلاگ ,محمدرضازائری, نویسنده : محمدرضازائری zaeri بازدید : 127 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1391 ساعت: 18:25