گنجشک به خداگفت،لانه کوچکی داشتم،آرامگاه خستگی ام،پناه بی کسی ام بود.طوفان توآن راازلن گرفت.لگرمن کجای دنیای توراگرفته بودم؟خداگفت:ماری درراه لانه ات بود،خواب بودی،بادراگفتل لانه ات راواژگون کندوتوازکمین مارپرگشودی!چه بسیاربلاهاکه ازتوبواسطه محبتم.دورکردم ولی ندانسته به دشمنی ام برخواستی. روستای امیران...
ما را در سایت روستای امیران دنبال می کنید
برچسب : ازطرف مدیروبلاگ ,محمدرضازائری, نویسنده : محمدرضازائری zaeri بازدید : 127 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1391 ساعت: 18:25